داستان نویسی

رمان عاشقانه جدید ، داستان کوتاه، داستان بلند،داستان نویسی خلاق،آموزش نویسندگی خلاق، از شهروز براری صیقلانی ،شین براری

داستان نویسی

رمان عاشقانه جدید ، داستان کوتاه، داستان بلند،داستان نویسی خلاق،آموزش نویسندگی خلاق، از شهروز براری صیقلانی ،شین براری

داستان نویسی

رمان
داستان کوتاه
داستان بلند
مجلات و ماهنامه الکترونیکی چوک
دوفصلنامه ادبیات داستانی فارسی به رایگان.
فهیمه رحیمی
مریم ریاحی
صادق هدایت
مرتضی مودب پور .
ماندانا معینی
داستان های مجازی
شین براری
شهروز براری صیقلانی
#شین-براری

آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳ آبان ۰۲، ۰۷:۳۸ - ahmad
    مرسی
نویسندگان

آقای رهبری و واکسن

جمعه, ۲۲ مرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۱۰ ب.ظ

    پیرزن با قدم های لنگ لنگان سمت کوچه پس کوچه های تنگ و قدیمی میشتافت .

صدای جیغ و شیون از همه جای شهر آجرپوش  شنیده میشد .

عده ای جلوی درب چوبی خانه شان  آتش روشن کرده بودند و دود تمام زوایای شهر را مات و مبهم کرده بود.

  برخی درب های خانه شان را با تخته چوب های بلند با حالت ضرب دری  پلمپ کرده بودند ‌ . تا مبادا کسی به خانه شان پناه بیاورد.

 مردی  کودکش را در آغوش داشت و دستان ظریف کودک بی جان بود و در هوا تاب میخورد  ....    مردی دیگر  چهره اش را پشت دستار  سیاهی پوشانده بود   و  فقط چشمانش معلوم بود      او  گاری دو چرخ بزرگی را  پشت سرش می کشاند  و سر هر کوچه  چند جسد جدید  را پشت گاری میگذاشت  .  پیرزن هر چند قدم که پیشروی میکرد  مکثی مینمود  به پشت سرش هراسان نگاهی می انداخت    و  مجدد  با پای مریضش  به مسیرش ادامه میداد‌‌‌‌....

   شخصی دور تا دور حاشیه ی خانه اش  خاک آهک  می ریخت    دیگری  نمک  میریخت  و  کسی میگفت  که سمت محله ی  ساغرین  سازان    یک  حکیم و  پسرش  توانسته اند  داروی مناسب  را  کشف کنند .... 

کبری سوزنزن  زیر درخت پیر و کهن  بید   ایستاد و  عده ای نیز  خیره به او   ماندند    کسی ملتمسانه خطاب به کبری گفت ؛   

  کبری خانم  دستم به دامنت ....  ما چشم امیدمون  به  توست .....   تو  سالهاست که  تنها  همدم و   مونس  اهالی  محله ای  و بلدی  سوزن بزنی . خب  الان هم  یه آمپولی  چیزی   نسخه ای  دوایی    دارویی  بپیچ و ما رو  نجآت  بده  کبری خانم....  

دیگری گفت؛  چشم امیدمون به توست  کبری جان ....‌   تو  هم از ما با تجربه تری  و هم  سورنگ و سوزن  داری و بلدی  سوزن بزنی  .  خب چرا مثل همیشه  سوزن و سورنگ فلزی خودتو نمیاری تا توی ظرف اب جوش   استریل کنی و بهمون سوزن بزنی بلکه  نمیریم  ... 

 کبری ولی  درمانده  بود و  کاری از دستش بر نمی آمد ....  

جارچی  با فرا رسیدن سیاهی شب  شروع به  جار  زدن  کرد  و  تمام  اهالی محله ی ضرب  را   سر پل  رودخانه ی  زرجوب   گرد هم آورد  .... 

کبری به جمعیت  شرح داد و گفت که  دوای دردشان  کشف شده  و   درون محله ی همسایه  و انسوی رودخانه ی زر    موجود است .     محله های دیگر هم  دوای  نجات دهنده را از  حکیمباشی و عطاری محله ی ساغر   خریدن  و  نجات پیدا کردن .... 

   ریش سفید و  بزرگ محله ی ضرب  با تن پوش غیر بومی و ابا  و عمامه اش  پیش امد  و   میکروفون را  از  کبری آمپولزن   گرفت  

    کاغذی  در دست سالمش بود  و هراز گاه  نگاهی به ان می انداخت  تا  یادش بماند  چه مطالبی را  میخواهد بگوید ...

او که  نام فامیلی اش   رهبری  بود  گفت ؛  

    خریدن دوا  و  داروی  عطاری محله ی  ساغر   ممنوع 

     ارتباط با حکیمباشی  محله ی ساغر  ممنوع 

       تهیه نوش دارو   از  محلات ساغر  اکیدا  ممنوع 

    کسی پرسید  خب  ما  چه  کنیم  پس  ای  پیر فرزانه....   دستمان به دامنت     تو  تنها  فرد  بزرگ و با تجربه ای    پس  راه نجاتی  بهمون نشون بده .‌‌‌‌.

   نگاهی به  کاغذ  درون  دستش انداخت   و  گفت ؛ 

    پیشنهاد  میکنم   که  آیه های  هفتم تا   شصت و ششم    از  سوره ی  بقره  را  بخوانید    همچنین   دعای  فرج  هم  مششکل گشاست     و  خب  این  درد و   مریضی  چیز  وحشتناکی  نیست    ما  از این بدتر  هم   داشته ایم در محله ی ضرب   و حتی هم اکنون هم  داریم .  پس  با  توکل  به  خدا   و     خواندن  دعا  و  سوره ی  بقره  و همچنین  چهار قل  و آیهّ الکرسی  و  سوره ی حمد و  توحید     و کوثر   میتونید از سد این مشکل  بربیاید..... 

محله ی  ساغر  خودش  متهم هست که این بیماری رو  خودشون  تولید کردن .  

خب اگر  حکیم باشی و عطاری محله ی ساغر  بلد هست  داروی  درمان  این  درد را  درست کند   چه دلیلی دارد  بخواهد به ما بفروششد؟  محله ی ساغر   دشمن  ما  و   افکار و عقاید و مذهب  ماست .  اونها قصد دارند  امت  مذهب  ما  رو   با  داروی خودشون  از بین ببرند .  

اولویت  محله ی ما   صدور   مذهب  خودمون  به  محلات  دیگر است  .   فراموش نکنید   که چهل تقویم قبل   اهالی این محله  چگونه  کودتا  کردند  و  توانستند  داروغه  و  کتخدا   را   فراری بدهند    و   انقلاب  کنند .   چه  زخمهایی  که خوردند اهالی این محل تا   این  انقلاب با خون پاکشون ابیاری بشه ‌  . ما اولویت مهمی داریم  و اون هم  صدور این انقلاب به محلات دیگر  و حتی  شهر های  دورتر  هست .   خبر مهم  و  خوشی  دارم   براتون .   خبر رسیده  که  دو  تن از اهالی  شوره زار  سمت  شهر آفریقا     تغییر  مذهب دادند و  به مذهب ما   روی آوردند .     که  جای  خرسندی  افتخار است 

نظرات  (۳)

  • حمدان مقدم
  • راه حل شما چیه؟

    پاسخ:
    بنده هرگز خود را در حد یک فرد تصمیم گیرنده  و  موثر و بالاتر از دیگران  ندیدم  و کاندید نشده و هیچ پست و مقامی  بدست نگرفتم  تا در چنین موقعی نیاز به پاسخ‌دهی  نباشم . ولی با این حال  پاسخ میدهم .  گرچه  وظیفه ی من  راه حل  دادن نیست .  اما در حد یک هم وطن می‌گویم که  راه حل آن است که افراد  مدیر و مدبر با بازدهی بالا  در جایگاه صحیح منو شوند . مانند وزارت خانه های بهداشت و درمان . و دوم آنکه   موازی کاری و  سیاست ورزی و غضب ورزی و مناسبات سیاسی را در مسائل  غیر مرتبط وارد ننمایند . چرا اختلاف سیاسی با دول دیگر میبایست سبب  پس دادن  دو و نیم میلیون واکسن شود . درحالیکه تا فرودگاه امام آمده بود و منتظر ترخیص از گمرک بود .   ولی با یک جمله ی رهبری  همگی پس فرستاده شد . خب لااقل رهبر زودتر میگفت .  ..  ما کم کشته  ندادیم بخاطر  عدم مدیریت صحیح در تهیه واکسن .  من نه طرفدار نظریه توطئه هستم و نه مخالف سیستم و نه  متعصب . بلکه حرف عقل سلیم  را میزنم . من یک دانشجوی  ساده هستم که هیچ تجربه و سواد کافی برای چنین مواردی ندارم  اما لااقل تا همین حد عقلم می‌رسد که  نباید بعنوان مثال  سالانه  پنج  میلیون واکسن ضد اعتیاد که از سازمان بهداشت جهانی میگیریم را   به کشورهای مانند لبنان و افغانستان  ببخشیم .  چرا چنین میکنیم؟ مگر ما  کم  معتاد داریم؟  چرا کاری می‌کنند که انسان گاه به  خصومت آنان شک ببرد .  اگر آنان غمخوار ملت هستند پس چرا فقط اسلام و مسلمانان شیعه جهان برایشان اولویت دارد .  صدور تشیع  خوب است . پسندیده . محوز مقاومت عالی است پسندیده . ولی هرچه سرجای خود . چگونه در پیشبرد آن اهداف اینچنین موفق هستیم . میبایست همان قدر هم در موارد داخلی موفق باشیم .     تغییر ریاست جمهوری  سبب ضرر  همگی است . میبایست با رهبر کشور پیش برود .  تا دوگانگی رخ ندهد .  من رهبر را بسیار قبول دارم اما این میان و  اصرار به صندوق رای و  دموکراسی  سبب  خلق  دوره های مدیریتی و اجرایی هشت ساله ای شده که  هیچ خیری به مردم نمیرساند .    روزی برسد که  حسرت  چنین رهبری را بخوریم .  مشکل از  جای دیگر است .  جمهوری اسلامی  چرا تکیه به روش های  غربی زده و  ژست  انتخابات و آرای مردمی را  گرفته .  مردم ما  عوام و افرادی مانند احمدی نژاد  پوپولیسم و  عوام فریبند . ساده فریب می‌خورند مردم .   پس آنکس که خردمند تر است باید  همه چیز را در دست بگیرد .   یعنی  رهبر .  یا مثلا شورای اسلامی مجلس؟   یک ژست دموکراسی  پر هزینه است .  شورای شهر شورای خبرگان ، اینها هیچ کدام  ب هزینه نیستند .  آیا واقعا تناسب هزینه  و صرف زمان    بازدهی دارند ؟  آیا مراجع دینی در خبرگان   دارای  بینش سیاسی و اشراف کامل بر شرایط بین المللی هستند تا  به وقت نیاز زبانم لال ، بتوانند  تاثیر گذار باشند .  بعد آقا  چه بلایی سر  ما خواهد آمد.  چه کسی می‌داند.  امیدوارم هرگز آن روز را تجربه نکنم .      انتقاد من به  عدم  هماهنگی قوه ی مجریه و دولت با وزارت خانه ها نسبت به  سیاست های کلی نظام است .‌آوردن آن میزان واکسن و انتظار و سپس پس دادنش  چه سودی داشت ؟  چرا زودتر خودشان  کسب تکلیف نکردند تا چنین نشود . ؟  نمی‌دانم.  و می‌دانم که خیلی  از باورهایم ناپخته است  ولی امیدوارم بیاموزم و یاد بگیرم .  بدرود 
  • حمدان مقدم
  • سلام

    به نظر شما چرا در دارو و داروهای خاص تحریم هستیم؟

    پاسخ:
    بدلیل دشمنی آآمریکا  و وضع تحریم ها و  استراتژی  مرگ بر آمریکا. برای آنکه منافع مان با منافع آنان در تضاد است،  چون ما باج نمیدهیم.. البته تنها به امریگا باج نمیدهیم. ولی روسیه و چین ماجرایش فرق دارد.  کیش نیز رهن و اجاره نمی دهیم.  میدهیم؟   قرارداد 25 ساله که نبستیم. بستیم؟ از فرط شرمندگی حتی مفاد آن را به نمایندگان مجلس نیز نمیگوییم.   خب چه بگویم.  جای بحثی نیست. به لطف رسانه ها و فضای مجازی  روز به روز شاهد عمق ماجرا هستیم. البته کافیست تنها به موارد مستند و از صدا و سیمای ملی کفایت کنیم تا عمق ماجرا خودنمایی کند.  باقی موارد را سیاهنمایی فرض میکنیم.  خب ما مردمان خوبی نیستیم،   منطق و باور های تندی داریم،  و نمایندگان ما نیز برآمده از همین مردم هستند.  ما صفر تا صدمان به ترمیم نیاز دارد. ما خودمان به یکدیگر رحم و مروت نداریم.  آنگاه انتظار رحم و لغو تحریم از جانب دیو پلیدی مانند  آمریکا  را  داریم.  خب معلوم هست که دارو خاص نخواهیم داشت. چون در اولویت نیست.  چه بگویم؟  من ترم نهم 9 هستم و این ترم بخاطر بدهکاری  نتونستم انتخاب واحد کنم. چون کرایه خونه سر به فلک گذاشته. چون هزینه ی داروی یکماه مادرم و هزینه درمان خواهر کوچکم ماهیانه بیش از سه میلیون تومان است. از اولش ورود به دانشگاه اشتباه بود،  چون آقازاده نیستم و دستم در بیت المال نبود که بتوانم هزینه دانشگاه آزاد اسلامی ام را بدهم. بیش از یازده میلیون و سیصد هزار تومان به امور مالی دانشگاه واحد کرج بدهکارم،  و هشت ترم رو خونده بودم. ولی باز 27 واحد باقی داشتم.  خب از من میپرسید دلیل عدم دسترسی به داروهای خاص چیه. من خودم قربانی جبر تحریم ها هستم.  چی دارم که بگم.  لابد بگم مرگ بر آمریکا.  در حالیکه آمریکا به معنای حقیقی کلمه   مرگ  رو جلوی چشمام آورده. و من دل خوش کنم به فریاد و شعار علیه اون.   بی خیال. زار نزدم. قرقر هم نبود.  بلکه گوشه ی کوچکی از مشکلات مرتبط با پرسش شما بود.  اونم از جانب یه دختر که خرج کش خانواده اش هست.  خیلی وقته خیلی چیزا بهم اثبات شده،  بحث راجع بهشون مثل نوشدارو بعد مرگ سهراب هست. چون حقیقت را تغییر نمیده. 
  • #رمان #داستان_کوتاه
  • درود بر شرف  مدیر وبلاگ

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی